ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سلام
خب امروز کتابی که قراره معرفی کنم کار تایپش برای hena عزیز ازبچه های گودلایف هستش . hena عزیز ارادتمندیم وکلی سپاس بابت کار پسندیدتون.
خلاصه کتاب :
رکسان یکی از اعضای سازمانی به نام سازمان نجاته که به زنهایی کمک می کنه که نظام قانونی در کمک به اونا عاجزه . کاراگاهی برای بازداشت مجرمی نیاز به اطلاعات رکسان درباره یکی از زنهایی که بهش کمک کرده داره , در این بین رکسان پیغامی دریافت میکنه که یادآور راز بزرگ زندگیشه.رکسان به اتفاق دختر عمه اش آنگورا که در مراسم ازدواج بشدت مضحکه می شه، فرار می کنه و به شهر محل تحصیلش بر میگرده اما اتفاقات و حوادث زیادی رخ می ده و...
در کل می تونم بگم اگه دنبال یه کتاب عشقی, جنایی و هیجانی هستین این کتاب را از دست ندین .
سلام
امروز می خوام برم سراغ کتابی که سه سال پیش مجبور شدم به خاطر بی کتابی بخونمش و از اونجایی که از کتابهای انقلابی بدم می یاد چند فصل اول رو واقعا به زور خوندم اما از یه جایی به بعد واقعا جذب کتاب شدم بخصوص جایی که آرتور با کاردینال که پدر واقعیشه, شب قبل اعدام در زندان حرف می زنه واقعا دیالوگهاشو دوست دارم . این کتابیه که هر کسی خونده خوشش اومده شاید اولش کمی نچسب باشه اما از فصول میانی به بعد واقعا عالیه .
این لینکی که گذاشتم کار تایپش برای بچه های سایت parstech هستش . واقعا دستشون درد نکنه. خیلی ممنون به خاطر زحماتشون .
خلاصه کتاب :
داستان درباره آرتور یک جوان انقلابی هست که زیر بال و پر کشیش مونتانلی قرار داره .بعد از ترفیع پدر مونتانلی به مقام اسقفی و انتقالش , کشیش جدیدی به منطقه می یاد بعد از اون آرتور به همراه تعدادی بازداشت می شن .بعد از آزادی همه جا پخش شده که ارتور دوستانش رو لو داده . جولیا دختری که آرتور عاشقش هست خیانت آرتور را باور میکنه در همین حین برادر ناتنی ارتور بهش می گه که تو حاصل رابطه نامشروع یک کشیش کاتولیک هستی . و این خبر فراتر از حد تحمل آرتور هست چون گمان می کنه که کلیسا راهنمای ملت است ، اما در برخورد با واقعیات ، پوچی این پندار را عمیقا" درک می کنه و تصمیم می گیره که بمیره و یا اقلا طوری وانمود کنه که مرده, سالها می گذره و...
در هر صورت یه تجربه جدیده توصیه می کنم از دست ندین
سلام
توی این پست براتون جلد اول از رمان کلاسیک و فوق العاده رومن رولان به اسم ژان کریستف رو میزارم.که نوشتن این رومان تقریبا هفده سال طول کشیده.
رومن رولان توی این داستان زندگی یه نفر به اسم ژان کریستف رو از بچه گی تا مرگ تعریف میکنه.
داستان فوق العاده زیباییه به همتون توصیه میکنم حتما بخونینش.واقعا آخرشه.
ژان کریستف
نقل قول از کتاب:
«روزی برای نبردهای تازه بار دیگر به دنیا خواهم آمد»
رومن رولان1901:
من این کتاب فناپذیر را به آنچه فنا میشود تقدیم میکنم.این کتاب ندا میدهد:«برادران!.......به هم نزدیک شویم و از پراکندگی بپرهیزیم و تنها به بینوایی که وجه مشترک ماست و همه ما را به یکدیگر ربط میدهد،بیندیشیم،که ما نه با دشمنان رابطه داریم و نه با بدخواهان،وتنها با بینوایان سر و کار داریم.وسعادت ما وقتی دوام می یابد که همدیگر را درک کنیم و دوست بداریم.درک کردن و دوست داشتن،همچون دو چراغ فروزان اند که شب هستی ما را - که میان دو پرتگاه نیستی پیش از تولد و پس از مرگ سرگردان مانده است-روشن میسازند.»
من کتابم را و خویشتن را،به آنچه فنا می پذیرد،به مرگ،که همه را برابر میکند و آرامش میبخشد،به دریای ناشناخته ای که همه جویبار را در خود فرو میبرد و محو میسازد،هدیه میکنم.
نظر یادتون نره.به سلامت.