وبلاگ داستان:

کتابخانه ای برای همه

وبلاگ داستان:

کتابخانه ای برای همه

آکادمی خون آشام (ریچل مید)

سلام خدمت شما همراهان همیشگی این وبلاگ 

 

امروز با کتاب کامل شده آکادمی خون آشام در خدمتتون هستم که زحمت ترجمه و آماده سازی کتاب رو دوستان بسیار خوبم مانی و امین و گروه ترجمشون در بلاگ دوران اژدها کشیدن که در راستای همکاری بین سایتها و بلاگهای فانتزی با اجازه خودشون اون رو اینجا واستون ارائه میدم 

همچنین به همراه کتاب نقدی که خودم و مانی عزیز بر این داستان نوشتیم هم براتون قرار میدم که انشالله مورد نظرتون قرار بگیره. 

 

 

 

 

خلاصه داستان : لیزا دراگومیر آخرین بازمانده نسل داراگومیرها دارای قدرتی خاص در بین نژاد خود می باشد و نگهبان او "رز" برای محافظت او از دست کسانی که به این قدرت خاص علاقه مند بودند او را از محلی که در آن تحصیل میکردند فراری میدهد اما با پیدا نمودن آنها توسط نگهبانان آکادمی مجبور به بازگشت میشوند. این قدرت خاص که لیزا را حتی بین خون آشامان ممتاز نموده چیست؟ تعقیب کنندگان لیزا و قدرتش چه خواهند کرد؟ اینها سوالاتی هست که با خواندن داستان به آنها پی خواهید برد . 

 

کل کتاب :

لینک مستقیم       لینک مدیا فایر         لینک 4شارد

نسخه موبایل :

لینک مستقیم        لینک مدیا فایر        لینک 4شارد

نقد این کتاب :

لینک مستقیم       لینک مدیا فایر         لینک 4شارد

پ.ن. : دوست بسیار عزیزم مانی جان لطف کردن و توضیحاتی در مورد بعضی ابهامات دادن که من با مراجعه دوباره به کتاب یکی دو مورد رو متوجه شدم و یکی دو مورد هم هنوز مبهم باقی مونده که اونا رو در ادامه مطلب می نویسم : 


1- در مورد مدرسه منظور من این نبود که آکادمی رو با مدرسه ای که در هنگام فرار در اون درس میخوندن مقایسه کنم بلکه منظور من این بود که آکادمی رو که قبل از فرار در اون درس میخوندن با آکادمی که بعد از فرار به اون برگردانده شدن مقایسه کنم که با مراجعه دوباره به کتاب تا حدودی هنوز برام گنگه که اگه این آکادمی همونه که قبل از فرار اونجا بودن چرا توضیحاتش به صورتی هست که انگار بار اول هست به اون وارد میشن نه جایی که قبل از فرارشون سالها در اون بودن 

2- در مورد اینکه روز خون آشامها شب محسوب میشه این توضیح شما درسته اما در خود کتاب فصل 17 صفحه 7 عینا قید شده که در روز بیرون رفتن نه شب و من عین پاراگراف رو نقل میکنم : دقیقا بعد از طلوع خورشید راه افتادیم!! خیلی از موروی ها جدا از انسانها زندگی می کردند ولی خیلی های دیگر نیز با آنها شب و روزشان را سپری می کردند و وقتی می خواستند از فروشگاه های آنها خرید کنند باید طبق ساعات شب و روز آنها بیرون می رفتند. 

پس همونطور که می بینید عینا نقل شده که بعد از طلوع خورشید و در روز بیرون رفتن نه اینکه منظور از روز آنها شب ما باشد. 

حتی در این مورد در پاراگراف بعدی گفته : پنجره های عقب ماشین برای جلوگیری از خطرات نور خورشید مات شده بود. 

حالا چطور میشه وقتی خورشید اینقدر واسشون خطر داره که پنجره ها هم مات شده یه دفعه از ماشین بزنن بیرون و برن خرید دیگه نمیدونم! 

3- در نهایت هم اینکه در تمامی کتب خون آشامی اومده که قدرت و سرعت اونا به دلیل خون خوردنشون هست اینه که اگرم اونطور که مانی جان گفته منظور نویسنده اینه که نوع دمپایر خون نمیخوره پس قدرت و سرعت بیشترشون نسبت به موروی ها شدیدا جای سوال داره! چون قرار هست که دمپایرها نهایتا خصوصیت های انسانها و موروی ها رو داشته باشن که مطمئنا قدرت و سرعت جزو خصوصیات انسانها نیست پس اگه از طرف موروی ها هم نیومده از کجا اومده؟ به نظر من برای موجه کردن این خاصیت دمپایرها نه تنها باید خون میخوردن بلکه باید بیشتر هم میخوردن که اینطوری توجیح کرد که به دلیل اینکه خون بیشتری نسبت به موروی ها میخورن از اونا قویترن وگرنه اینکه خون نخورن و از خون آشامی که خون میخوره سریعتر باشن جای مناقشه و سوال داره! هرچند من هنوز خون آشام نشدم که با قاطعیت بگم سرعتشون به دلیل خون خوردنشونه!! و انشالله هر وقت خون آشام شدم دلیل قطعیشو حتما به اطلاع شما دوستان گرامی هم می رسونم!!!

در هر صورت با توجه به اینکه مانی جان به جلدهای بعدی هم دسترسی داشته و اونا رو خونده اطلاعاتش در این مورد مثلما بیشتر از منه اینه که لطف کردن و بعضی ابهامات رو بر طرف کردن که من اینجا یه بار دیگه ازشون تشکر میکنم 

موفق باشید. 

تورج